گنجور

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

کیست کز خون پر رقم بیند رخ زرد مرا

برتو خواند حرف حرف این نامه درد مرا

می شود باران اشکم ژاله برکشت امید

خاصیت اینست دور از تو دم سرد مرا

دست امید من از دامان وصلت نگسلد

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۴

 

سبزخطا و گلرخا تازه‌بهار کیستی

طرف کله شکسته‌ای طرفه نگار کیستی

مرکب ناز زیر ران کرده کمان ز ابروان

ناوک غمزه بر کمان بهر شکار کیستی

من به میان موج غم دیده ز خواب شب تهی

[...]

جامی
 
 
sunny dark_mode