×
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۱
وقت صبوح شد بیار آن خور مه نقاب را
از قدح دو آتشی خیز و روان کن آب را
ماه قنینه آسمان چون بفروزد از افق
در خوی خجلت افکند چشمه ی آفتاب را
وقت سحر که بلبله قهقهه برچمن زند
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۸
ای میان تو چو یک موی و دهان یکسر موی
نتوان دیدن از آن موی میان یک سر موی
بی میان و دهن تنگ تو از پیکر و دل
زین ندارم بجز از موئی وزان یک سر موی
ناوک چشم تو گر موی شکافد شاید
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۵
روی تو گر بدیدمی جان بتو برفشاندمی
صبرم اگر مدد شدی دل ز تو واستاندمی
چون تو در آمدی اگر غرقه ی خون نبود می
بس که گهر بدیدگان در قدمت فشاندمی
کاج نراندی ای صنم توسن سرکش از برم
[...]