گنجور

قاآنی » مسمطات » شمارهٔ ۴ - وله ایضاً فی مدحه

 

باز برآمد به کوه رایت ابر بهار

سیل فرو ریخت سنگ از زبر کوهسار

باز به جوش آمدند مرغان از هر کنار

فاخته و بوالملیح‌ صلصل و کبک و هزار

قاآنی
 

قاآنی » مسمطات » شمارهٔ ۴ - وله ایضاً فی مدحه

 

طوطی و طاووس و بط سیره و سرخاب و سار

کای گل مشکین نفس مژده بر از نوبهار

نیم‌شبان بی‌خبر کرد ز بستان فرار

گاه به شاخ درخت گه به لب جویبار

کش شده دل غرق خون‌ گشته جگر داغدار

[...]

قاآنی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - وله

 

ای که زچشم و لبت نوبت بوس وکنار

گردد هشیار مست مست شود هوشیار

زلف تو بر روی خط ماری تازان به مور

خط تو در زیر زلف موری تازان به مار

جز از لب و چهرات هرگز نشینده ام

[...]

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۶ - وله

 

گرچه بود نرم تر زاطلس چیست عذار

لیک کند نرمیش بردل ما خارخار

مشک تو ناهید پوش سرو تو خورشید بار

با رخت از روشنی بود مه و مهر تار

جیحون یزدی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - زنده جاوید

 

برده ز جان ها قرار زلف دلاویز یار

زلف دلاویز یار برده ز جان ها قرار

لعل بدخشان نگر، نزد لبش چون خزف

مهر درخشان ببین پیش رخش ذره وار

جلوه گر آمد رخش تا به گلستان جان

[...]

افسر کرمانی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۶۷ - مینای عشق

 

ساقی سیمین عذار، خیز و صراحی بیار

از دو سه جام شراب، ریز به جامم شرار

باده برد زنگ غم، از دل پیر و جوان

خاصه به فصل بهار، خاصه ز دست نگار

باده غم از دل برد، باده نشاط آورد

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۷ - قاسم گلگون عذار

 

باز غم از چارسو، ریخت به جانم شرار

در نظرم گشت روز، تیره تر از شام تار

چرخ ستم پیشه باز، در حق آل نبی

آنچه به دل کینه داشت، کرد همه آشکار

نیست عجب گر چکد، خون دل از دیده ام

[...]

ترکی شیرازی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۱۱ - در مدح شهاب ثاقب علی بن ابی‌طالب(ع)

 

چو شد تعلق‌پذیر اراده کردگار

به هستی آب و خاک به خلقت باد و نار

که معنی کنت کنز شود به خلق آشکار

زمین شود مستقر زمان شود برقرار

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۱۹ - در مدح حضرت امام حسن عسکری(ع)

 

اریکه سلطنت چو د نصیب بهار

تاجگذاری بوی گشت همی بر قرار

گرفت باج و خراج ز کاج و عاج و چنار

تحتها الانهار برد جهت کیهان بکار

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۱۹ - در مدح حضرت امام حسن عسکری(ع)

 

ستاد فرعون وار مقابل کردگار

نمود نمرود سان طغیان را آشکار

اعظم تلی رفیع به دشت بد پایدار

پایه به گاو زمین سر به فلک استوار

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۱۹ - در مدح حضرت امام حسن عسکری(ع)

 

ز داغ اکبر دلش ز یک طرف داغدار

زخم سنان یک طرف فکنده او را زکار

تاب عطش بر تنش زده ز یکسو شرار

در نظرش موج زن آب روان خوشگوار

صامت بروجردی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » در مدح رکن الدوله والی خراسان

 

نیست اگر گل چه باک ای پسر گلعذار

آرمل اندر میان کار گل اندر کنار

خیز و بیارا ز روی بزم چو روی بهار

مل ز لب می پرست گل ز رخ لاله سار

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » در مدح رکن الدوله والی خراسان

 

رکن الدوله مهین شهزاده کامگار

آنکه همال پدر اوست پس از شهریار

کشور ازو بر دوام لشکر ازو برقرار

دولت ازو در قوام ملک ازو استوار

صفای اصفهانی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » سایر اشعار » شمارهٔ ۴ - مسمط در میلاد با سعادت امام زمان علیه السلام

 

ماه سحرخیز من ساقی شب زنده دار

خیز در این صبحدم جام صبوحی بیار

وقت غنیمت شمار پای محبت بدار

به روز و شب از دو لب گوهر معنی ببار

حاجب شیرازی
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴

 

ساقی به فصل ربیع باده گلگون بیار!

چند تغافل کنی می‌گذرد نوبهار!

از چه نشینی حزین هست اجل در کمین

باب مغان باز کن وقت غنیمت شمار!

نیست تو را از قضا خط امانی به عمر

[...]

طغرل احراری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۷۱ - فصل بهار

 

مست ترنم هزار

طوطی و دراج و سار

بر طرف جویبار

کشت گل و لاله زار

اقبال لاهوری
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی امیرالمؤمنین علی علیه السلام » شمارهٔ ۲ - فی ولادة مولانا امیرالمؤمنین علیه السلام

 

بوی گل و سنبل است یا که هوای بهار؟

زمزمۀ بلبل است یا که نوای هزار؟

نفحۀ روح القدس می رسد از بزم انس

یا که نسیم صبا می وزد از کوی یار؟

صفحۀ روی زمین همچو بهشت برین

[...]

غروی اصفهانی
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » فتح تهران

 

مژده که آمد برون خاطر ما ز انتظار

مژدهٔ فتح‌الفتوح داد به ما کردگار

حق در رحمت گشود بر دل امیدوار

فتح به ما شد قرین‌، بخت به ما گشت‌ یار

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » فتح تهران

 

خائن دین‌خوار شد، زان یرش مردوار

عرصهٔ دربار را محنت و غم شد دچار

قهر خدائی کشید یکسره زایشان دمار

ملت آزاد کرد جنبش خویش آشکار

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » تهنیت فتح آذربایجان

 

حضرت ستارخان‌، سپهبد نامدار

امیر نصرت پژوه‌، هژبر دشمن شکار

پیل دمان روز رزم‌، شیر ژیان وقت کار

تیغش مغفر شکاف‌، تیرش خفتان کذار

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲
۳
۴