گنجور

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

بندهٔ یک دل منم بند قبای ترا

چاکر یکتا منم زلف دو تای ترا

خاک مرا تا به باد بر ندهد روزگار

من ننشانم ز جان باد هوای ترا

کاش رخ من بدی خاک کف پای تو

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳

 

این چه جمالست و ناز کز تو در ایام تست

وین چه کمالست باز کز شرف نام تست

جان همه جانها کوثر و تسنیم تست

نقل همه نقلها پسته و بادام تست

سرمهٔ چشم سپهر تربت درگاه تست

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

ماه شب گمرهان عارض زیبای تست

سرو دل عاشقان قامت رعنای تست

همت کروبیان شعبدهٔ دست تست

سرمهٔ روحانیان خاک کف پای تست

رای همه زیرکان بستهٔ تقدیر تست

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰

 

تا رقم عاشقی در دلم آمد پدید

عاشقی از جان من نسبت آدم برید

در صفت عاشقی لفظ و عبارت بسوخت

حرف و بیان شد نهان نام و نشان شد پدید

قافله اندر گذشت راه ز ما شد نهان

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱

 

جمع خراباتیان سوز نفس کم کنید

باده نهانی خورید بانگ جرس کم کنید

نیست جز از نیستی سیرت آزادگان

در ره آزادگان صحو و درس کم کنید

راه خرابات را جز به مژه نسپرید

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵

 

چون تو نمودی جمال عشق بتان شد هوس

رو که ازین دلبران کار تو داری و بس

با رخ تو کیست عقل جز که یکی بلفضول

با لب تو کیست جان جز که یکی بلهوس

کفر معطل نمود زلفت و دین حکیم

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۰

 

خواجه سلام علیک آن لب چون نوش بین

توشهٔ جانها در آن گوشهٔ شبپوش بین

پیش رکابت جمال کیست گرفته عنان

چرخ جفا کیش بین لعل وفا کوش بین

گردش ایام دوش تعبیه‌ای ساختست

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۱

 

خواجه سلام علیک آن لب چون نوش بین

لعل شکروش نگر سنبل خور جوش بین

تا که بر اسب جمال گشت سوار آن پسر

جلمهٔ عشاق را غاشیه بر دوش بین

جزع وی و لعل وی خامش و گویا شدند

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۴

 

آخر شرمی بدار چند ازین بدخویی

چون تو من و من توام چند منی و تویی

گلشن گلخن شود چون به ستیزه کنند

در یک خانه دو تن دعوی کدبانویی

نایب عیسی شدی قبله یکی کن چنو

[...]

سنایی
 
 
sunny dark_mode