گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۸۹

 

ز اهل عقل همواری به مجنونان فزون تر کن

به ترخانان درگاه الهی با ادب سر کن

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۹۰

 

جوانی برد با خود آنچه می آمد به کار از من

خس و خاری به جا مانده است از چندین بهار از من

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۹۱

 

نباشد در مقام دلبری نازک نهال من

ز تمکین ذوق گل چیدن ندارد خردسال من

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۹۲

 

ندارد حاجت تکرار گفتار تمام من

که پیش از گوش در دل نقش می بندد کلام من

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۹۳

 

به پرگار از توکل شد چنان برگ و نوای من

که از خود آب چون دندان برآرد آسیای من

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۱۰

 

عتاب گلرخان در پرده دارد لطف پنهانی

که گل‌ها می‌توان چید از بهار غنچه پیشانی

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۱۱

 

زبان در کام کش تا خامشان را همزبان بینی

بپوشان چشم تا پوشیده رویان را عیان بینی

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۱۲

 

کند گل جمع خود را چون تو در گلزار می‌آیی

خیابان می‌کشد قد چون تو در رفتار می‌آیی

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۵۲

 

کجا شور قیامت تلخ سازد خواب شیرینم؟

که پای سیل می‌آید به سنگ از خواب سنگینم

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۹۶

 

پریزادی است دست آموز زلف مشکبار او

که یک دم بر زمین ننشیند از دوش و کنار او

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۹۷

 

یکی صد شد ز خط کیفیت چشم خراب تو

مگر خط می کند بیهوشدارو در شراب تو؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۹۸

 

کجا سرپنجه خورشید گیرد جای دست تو؟

به غیر از بهله دستی نیست بر بالای دست تو

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۹۹

 

شکر را نی به ناخن می کند دشنام تلخ تو

به شور حشر چشمک می زند بادام تلخ تو

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۱۵

 

خضاب تازه‌ای هردم به روی کار می‌آری

شدی پیر و همان دست از سیه‌کاری نمی‌داری

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۱۶

 

میم در جام، اخگر در گریبان است پنداری

گلم در دست، آتش در نیستان است پنداری

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۱۷

 

گرفتم سال را پنهان کنی، با مو چه می‌سازی؟

گرفتم موی را کردی سیه، با رو چه می‌سازی؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۱۸

 

ز مستی دیگران را می‌کنی تکلیف می نوشی

به عیب دیگران خواهی که عیب خویش را پوشی

صائب تبریزی
 
 
۱
۳
۴
۵
sunny dark_mode