×
رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۳۵
منم خو کرده بر بوسش، چنان چون باز بر مسته
چنان بانگ آرم از بوسش، چنان چون بشکنی پسته
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳
کریما دل کند این ظن مرا هم دل درین بسته
که زر بر سر مرا پاشی که باری هست شایسته
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳
کریما دل کند این ظن مرا هم دل درین بسته
که زر بر سر مرا پاشی که باری هست شایسته
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۶۴۶
ز بس می روید امشب از چراغ ما گل شادی
به دست عندلیبش می توان دادن چو گلدسته
بدین رم کرده طالع، دامن وصلش چه سان گیرم
جهد از دست مردم صید [و] دام از دست من جسته