گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۳۱

 

خضر چشم حیات از آب حیوان سخن دارد

دم عیسی نفس از تازه رویان سخن دارد

سیاهی از سیاهی نگسلد تا کعبه مقصد

چه معموری است حیرانم بیابان سخن دارد

فضای تنگ گردون بست راه گفتگو بر من

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode