گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۹۶

 

شکر در آب گوهر لعل خندان تو اندازد

تبسم شور محشر در نمکدان تو اندازد

گریبان چاک از مجلس میا بیرون که می ترسم

گل خورشید خود را در گریبان تو اندازد

اگر ظلمت زچشم آب حیوان دست بردارد

[...]

صائب تبریزی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۹

 

بهار جلوه چون ره برگلستان تو اندازد

صبا زان طرّه، سنبل درگریبان تو اندازد

مکش زنهار، امروز از کف افتاده ای دامن

که کار خویش فردا هم به دامان تو اندازد

من خونین کفن صد پیرهن چون غنچه می بالم

[...]

حزین لاهیجی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۰

 

فلک خم گشت کز خود طرح چوگان تو اندازد

چو گو شد مهر تا خود را بمیدان تو اندازد

عجب شیرین نمکدانی بود لعلت که میخواهد

دل مجروح خود را در نمکدان تو اندازد

بمانند دل مجروح من صد چاک شد شانه

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode