صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۱
ز ابر دست ساقی جسم خشکم لاله زاری شد
که در دل هر چه دارد خاک، از باران شود پیدا

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳
من آن وحشی غزالم دامن صحرای امکان را
که میلرزم ز هر جانب غباری میشود پیدا

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۴
گرفتم سهل سوز عشق را اول، ندانستم
که صد دریای آتش از شراری میشود پیدا

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۵
دل عاشق ز گلگشت چمن آزردهتر گردد
که هر شاخ گلی دامی است مرغ رشته برپا را

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۶
هوس هر چند گستاخ است، عذرش صورتی دارد
به یوسف میتوان بخشید تقصیر زلیخا را

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۷
نه بوی گل، نه رنگ لاله از جا میبرد ما را
به گلشن لذت ترک تماشا میبرد ما را

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۸
مکن تکلیف همراهی به ما ای سیل پا در گل
که دست از جان خود شستن به دریا میبرد ما را

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۱
اگر غفلت نهان در سنگ خارا میکند ما را
جوانمردست درد عشق، پیدا میکند ما را

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۲
ز چشم بد، خدا آن چشم میگون را نگه دارد!
که در هر گردشی مست تماشا میکند ما را

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۶
فغان کز پوچ مغزی چون جرس در وادی امکان
سرآمد عمر در فریاد بیفریادرس مارا

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۸
که میآید به سر وقت دل ما جز پریشانی؟
که میپرسد بغیر از سیل، راه منزل ما را؟

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۹
ندارد مزرع ما حاصلی غیر از تهیدستی
توان در چشم موری کرد خرمن حاصل ما را

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۰
کمان بیکار گردد چون هدف از پای بنشیند
نه از رحم است اگر بر پای دارد آسمان ما را

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۲
نسیم صبح از تاراج گلزار که میآید؟
که مرغان کاسهٔ دریوزه کردند آشیانها را

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۳
به دشواری زلیخا داد از کف دامن یوسف
به آسانی من از کف چون دهم دامان فرصت را؟

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۹
نهان از پردههای چشم میگریم، نه آن شمعم
که سازم نقل مجلس، گریهٔ مستانهٔ خود را

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۰
فرو خوردم ز غیرت گریهٔ مستانهٔ خود را
فشاندم در غبار خاطر خود، دانهٔ خود را

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۷۲
دَوامِ عشق اگر خواهی، مَکُن با وصل، آمیزِش
که آبِ زندگی هم، میکُنَد خاموش، آتش را

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۷۹
به بوی گل ز خواب بیخودی بیدار شد بلبل
زهی خجلت که معشوقش کند بیدار عاشق را

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۹۳
ازان چون موی آتش دیده یک دم نیست آرامم
که آتش طلعتان دارند نبض پیچ و تابم را
