گنجور

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۲ - در نموداری عشق به هر انواع گوید

 

دمادم هستم و یک ذره در نیست

بر من هست اندر نیست یکیست

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۳ - در معنی وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهوراً فرماید

 

دو روزی صبر کن کت بودنی نیست

در آخر چون به بینی جمله یکیست

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۶ - در نموداری یقین میان جان ودل و فرق در میان اینها

 

ترا تا نفس باشد هم جلیست

نیاری دید دیدار نفیست

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۷ - قالَ النَّبیُّ صلّی الله علیه و آله موتوا قَبْلَ اَنْ تَموتوا

 

هر آنکو مرگ اینجا آرزویست

زپیش اندیشی اندر گفت و گوی است

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید

 

چو با دل میکنم دلدار اویست

که با من در یقین در گفت و گوی است

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۳۰ - در اسرار دل و تفسیر قرآن مجید گوید

 

زاو تا تو رهی بسیار خود نیست

دوئی بینی وگرنه ذات یکی است

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۳۷ - جواب دادن منصور شبلی را

 

بت ما صورتست و گفت و گویست

یکی بود و یکی در جستجوی است

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۴۲ - در نموداری سر توحید حقیقت

 

حقیقت بایزید آن لحظه بگریست

بدو گفتا چو تو ای جان و دل کیست؟

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۲ - سؤال کردن شیخ جنید از منصور در حقیقت شرع

 

چو جمله خود توئی بس نیک و بد چیست

چو تو عشقی حقیقت جز تو خود کیست

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۶۲ - پرسیدن عبدالسلام از حقیقت منصور

 

تو آخر کیستی منصور هم کیست

درین روی تو آخر نورهم چیست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۲ - در عین حقیقت بودن و از آن بی خبر شدن فرماید

 

ره جانان خرابی در خرابیست

در آن عین خرابی جمله شادیست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۱ - در نمودار سرّ اعیان کل فرماید

 

نشان صادقان هم بی نشانیست

که بی نقشی عیان جاودانی است

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۴ - در تجلی جلال و ناپدید شدن اشیاء فرماید

 

جلال من فنای جاودانیست

نمود من بقای جاودانی است

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۵ - دروحدت صرف و یکتائی ذات و صفات فرماید

 

ز جان تا سوی جانان صورتت نیست

یقین آنگه بداند کز منت چیست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۵ - دروحدت صرف و یکتائی ذات و صفات فرماید

 

که جز او هیچکس اینجایگه نیست

یقین دانست کین دلدار یکیّست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان

 

که میداند که این اسرارها چیست

که دل هر لحظه خون برجای بگریست

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode