×
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۲ - حکایت
یکی بگرفت لقمان و بدو گفت
مده نقد درستی را ز کف مفت
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱ - در هجو ضیاء الواعظین
ز یاران این ملامتها چو بشنفت
جواب دوستان را این چنین گفت:
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۲۷ - برگ گریزان
از آن افتادن بیگه، برآشفت
نهان با شاخک پژمان چنین گفت
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۳۱ - بی آرزو
بغاری تیره، درویشی دمی خفت
دران خفتن، باو گنجی چنین گفت
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۶۴ - دیده و دل
هر آن گوهر که مژگان تو میسُفت
نهان با من، هزاران قصه میگفت
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۶۷ - ذره و خفاش
در آنساعت که چشم روز میخفت
شنیدم ذره با خفاش میگفت
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۸ - عمر گل
مرا باید دگر ترک چمن گفت
گل پژمرده، دیگر بار نشکفت