گنجور

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱) سکندر و وفات او

 

بود از زمردان دیوارِ خانه

ز زرّ سرخ آن را آسمانه

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۷) حکایت آن درویش که آرزوی طوفان کرد

 

اگر فانی شوند اهل زمانه

تو هم فانی شوی اندر میانه

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۹) حکایت مجنون با آن سائل که سؤال کرد

 

چنین گفتست مجنون آن یگانه

که یک تن داد دادم در زمانه

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۳) حکایت سلطان محمود که با دیوانه نشست

 

نباشد بر دگر کس هم روانه

مرا مبشول چند آری بهانه

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۴) حکایت دیوانه‌ای که گلیم فروخت

 

همی یک نعره زد گفت ای یگانه

مرا بنشان درین صندوق خانه

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۲۴) حکایت جوان نمک فروش که بر ایاز عاشق شد

 

ایازت را تو داری جاودانه

مرا زو نیست حاصل جز فسانه

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۲۴) حکایت جوان نمک فروش که بر ایاز عاشق شد

 

مرا عشقست از وی جاودانه

که دایم می‌زند در جان زبانه

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۵) حکایت سلطان محمود و گازر

 

چو قسمت این دو چیزست از زمانه

چه خواهی کرد این مردارخانه

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۵) حکایت سلطان محمود و گازر

 

بترس ای گورخان از گورخانه

که باید خفت، چند آری بهانه

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش شانزدهم » (۱) حکایت پسر هارون الرشید

 

ندیده بود عالم آن یگانه

تعجّب کرد از رسم زمانه

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش شانزدهم » (۱) حکایت پسر هارون الرشید

 

ببردم آخر او را سوی خانه

دو مَرده کارِ من کرد آن یگانه

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش شانزدهم » (۱) حکایت پسر هارون الرشید

 

که گر مردار میری ای یگانه

چو مرداری بمانی جاودانه

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۲) حکایت باز با مرغ خانگی

 

که مَردُم داردت تیمارخانه

دمی نگذاردت بی آب و دانه

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۲) حکایت باز با مرغ خانگی

 

چنین عهد و وفا را در زمانه

چه بهتر، خاک بر سر جاودانه

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۵) حکایت سؤال کردن آن مرد دیوانه از کار حق تعالی

 

فغان از خلق و فریاد از زمانه

نفیر از نقش لوح کودکانه

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۶) حکایت جهاز فاطمه رضی الله عنها

 

شد و یک سنگِ دست آس آن یگانه

برون آورد در ساعت ز خانه

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۶) حکایت جهاز فاطمه رضی الله عنها

 

چو پنبه گشت مویت ای یگانه

که پنبه خواهدت کردن زمانه

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۴) حکایت اصمعی با آن مرد صاحب ضیف و زنگی حادی

 

چنین گفت اصمعی پیر یگانه

که یک شب در عرب گشتم روانه

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۴) حکایت اصمعی با آن مرد صاحب ضیف و زنگی حادی

 

خدا خوانده بخویشت جاودانه

تو گشته از پی شیطان روانه

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۵) حکایت جبریل با یوسف علیهما السلام

 

و یا از زخم چوب و تازیانه

ز هر یک خون کنی جوئی روانه

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۶
sunny dark_mode