عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید
در این آیینه بنمودی جمالت
ربودی جان منصور جلالت
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید
منم از جام تومست جلالت
نظر دارم درین عین وصالت
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱ - بسم اللّه الرحمن الرحیم
خرد طفلی است در وصف کمالت
فرو مانده در این بحر جلالت
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۲۷ - در حکایت پدر و پسر و در کشتی نشستن و مقالات ایشان با یکدیگر فرماید
من اندر بحر میبینم جمالت
درون بحر میبینم جلالت
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۴ - در صفت پیر دانا و حکایت اسرار کردن کل با او فرماید
توئی منصور کز حدّ جلالت
نداند هیچکس جز خود کمالت
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۴ - در صفت پیر دانا و حکایت اسرار کردن کل با او فرماید
چو بنمودی جمال اندر جمالت
برون آور مرا هان ازوبالت
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۶ - در خطاب کردن با دل در اعیان کل و گذرکردن از تقلید فرماید
منم اندر بهشت لایزالت
شده اندر تجلّی جمالت
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۶ - در خطاب کردن با دل در اعیان کل و گذرکردن از تقلید فرماید
ندارم طاقت عکس جمالت
اگرچه دیدهام عین وصالت
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۱ - درخواب دیدن عاشق که گوش معشوق بدست گرفته و از خواب بیدار شدن و گوش خود را در دست خود دیدن فرماید
دگر من از کجا جویم جمالت
که یک دم شاد گردم از وصالت
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۳ - در هاتف شب و آواز دادن و رهنمائی کردن مرد درویش را فرماید
تو زو میجوی ای مسکین وصالت
نمیدانی در اینجا هیچ حالت
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۳ - در هاتف شب و آواز دادن و رهنمائی کردن مرد درویش را فرماید
نهٔ خورشید و گرهست این کمالت
چو درگردی پدید آید زوالت
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۶ - حکایت کردن از شیخ شبلی در بی نشانی حسین منصور از عالم و در بی نشانی یافتن فرماید
در اینجا سیرزن ذات فعالت
ز ماضی دان تو مستقبل ز حالت
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۰ - در جواب دادن حسین منصور بایزید را قدّس اللّه روحهما فرماید
ز جانان گرچه میجوئی وصالت
ز صورت میرسد هر دم وبالت
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳ - هم در صفات دل گوید و خطاب بنده حق را عزّ و جل
نه چندانست انوار جلالت
که بتوان یافتن حدّ کمالت
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان
چو نُه مه خون و دیگر بس دو سالت
همی خون سپید از عین حالت
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان
رسی با رفعت و عزّ و کمالت
چو بیرون آمد از چاه وبالت
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۰ - در عین ذات وصفات وقدرت و قوّت اسرار الهی فرماید
انالحق با تو میگویم ز حالت
که دیدم بیشکی عین وصالت
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۲ - در آگاهی دادن دل در عین منزل و او از آن عاشق بودن فرماید
شود در پیش خورشید جمالت
حقیقت باز شد سوی وصالت
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
از او دم زن تو اندر کلّ حالت
که ناگاهی رسانت در وصالت