گنجور

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم

 

هزار جان به غارت برده ویشه

هزارانت جگر خون کرده ویشه

هزاران داغ ویش از ویشم اشمر

هنی نشمرته از اشمرته ویشه

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم

 

مکن در کارها زنهار تاخیر

که در تاخیر آفتهاست جان سوز

بفردا افکنی امروز کارت

زکندی های طبع حیلت آموز

قیاس امروز گیر از حال فردا

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم

 

هر آن کو غافل از حق یک زمان است

در آن دم کافر است اما نهان است

اگر آن غافلی پیوسته بودی

در اسلام بر وی بسته بودی

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم

 

ترا این پند بس در هر دو عالم

که برناید زجانت بی خدا دم

زحق باید که چندان یادآری

که گم گردی گر زیادش در گذاری

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش چهارم - قسمت دوم

 

جوانی گفت پیری را چه تدبیر

که یار از من گریزد چون شوم پیر

جوابش داد پیر نغز گفتار

که در پیری تو هم بگریزی از یار

بر آن سر کاسمان سیماب ریزد

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش پنجم - قسمت اول

 

بیا تا دست از این عالم بداریم

بیا تا پای دل از گل برآریم

بیا تا بردباری پیشه سازیم

بیا تا تخم نیکوئی بکاریم

بیا تا از غم دوری از اندر

[...]

شیخ بهایی
 
 
sunny dark_mode