نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۷۸
دلی دارم که در وی غم نگنجد
چه جای غم؟ که شادی هم نگنجد
میان ما و یار همدم ما
اگر همدم نباشد دم نگنجد
دلی کو فارغ است از سور و ماتم
[...]
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷
صراحی میزند هردم انالحق
بده ساقی می جام مروق
من از حلق صراحی میشنیدم
به وقت صبح تسبیح مصدق
ببین در صورت خوبان که از می
[...]
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱
نظر برداشت از من تا حبیبم
به جای وصل هجران شد نصیبم
مرا درد دل از درمان چو بگذشت
قدم برداشت از بالین طبیبم
ز یاران عزیز و خویش و پیوند
[...]
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۷
ندا آمد به جان از چرخ پروین
که بالا رو چو دزد بسته منشین
کسی اندر سفر چندین نماند
جدا از شهر و از یاران پیشین
ندای «ارجعی » آخر شنیدی
[...]
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۴
اگر میرم ز ناز نازنینی
برافشانم ز شادی آستینی
غلام نکهت آن زلف گردم
که سنبل هست پیشش خوشه چینی
روم در گوشه ای چون مردم چشم
[...]
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵
زهی چشم و زهی ابرو، زهی روی
زهی خط و زهی خال و زهی موی
زهی حسن و زهی لطف و زهی خلق
زهی عدل و زهی احسان زهی خوی
زهی فر و زهی زینت زهی جاه
[...]