×
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۴
مرا ملا معین کردنی دوش
بدعوت در سرای خویشتن برد
ز آش بی نمک مطبخ چی او
که او سگ سخت اما کردنی خورد
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۰
به زیر سایه گل خفته لیلی
غم مجنون به دشت و در چه داند
جفای خار و گرمای بیابان
کسی داند که اشتر میچراند
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۵
مسیحا را اگر گویند خاموش
نخواهد لب گشودن در سخن باز
و گرز آواز ناخوش گون، خر را
دهان بندی ز کون آید در آواز
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۸
می و مطرب همه در بزم یارست
مجو ایزاهد از خلوت مگر غم
جهنم خلوتست و بزم جنت
تو گر جنت نمیخواهی جهنم
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۸
همه عمر از شراب و شاهد و شعر
نبودم یک نفس خالی درین راه
کنون چون پیر گشتم خلق گویند
که اهلی توبه کن استغفرالله
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۳
مکن شهوت که بی مغزی است هرچند
که گرد شاهدان نغز گردی
شد آب پشت و مغز مهره توست
چو شهوت پرکنی بی مغز گردی
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۶
مجرد باش چون مردان بعالم
مکن میل زنان گر مرد کاری
چو با زن جفت گشتی بر حذر باش
که در سوراخ مار انگشت داری