سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۵
ز راه رفتن و آسودنم چه سود و زیان
چو هر دو معنی نتوان همی معاینه دید
یکی بسی بدوید و ندید کنگر قصر
یکی ز جای نجنبید و پیش گاه رسید
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۹
ز جمله نعمت دنیا چو تندرستی نیست
درست گرددت این چون بپرسی از بیمار
به کارت اندر چون نادرستیی بینی
چو تن درست بود هیچ دل شکسته مدار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۹
طلوع مهر سعادت به ساحت اقبال
ظهور ماه معالی بر آسمان جلال
نتیجهٔ کرم و مردمی و فضل و هنر
طلیعهٔ اثر لطف ایزد متعال
خجسته باد و همایون مبارک و میمون
[...]
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۴
چو بر قناعت ازین گونه دسترس دارم
چرا ازین و از آن خویشتن ز پس دارم
خدای داند کز هر چه جز خدای بود
ازو طمع چو ندارم گرش به کس دارم
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۴
به هفت کشور تا شکر پنج و ده گویم
نبود خواهم ساکن دو روز در یک جای
دو پای دارم چار دگر بباید از آنک
به هفت کشور نتوان رسید بیشش پای
چنان زندگانی کن ای نیک رای
[...]
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹۱ - در هجای شهابی
مرا شهابی گر هجو کرد صد خروار
نیافت خواهد پاسخ ز لفظ من تنگی
دراز کاری دارم که هر سگی را من
بهر خروشی خواهم همی زدن سنگی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۱ - در مدح بهرامشاه
چرا چو روز بهار ای نگار خرگاهی
بر این غریب نه بر یک نهاد و یک راهی
گهی به لطف چو عیسا مرا کنی فلکی
گهی به قهر چو یوسف کنی مرا چاهی
گهی به بوسه امیرم کنی به راهبری
[...]