گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵۱

 

فغان که هستی ما خرج آشنایی شد

بهار عمر به تاراج بینوایی شد

چو وحشیی که گرفتار در قفس گردد

تمام عمر در اندیشه رهایی شد

درین قلمرو پرصید از نگون بختی

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode