گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۷۰

 

به داغ عشق نباشد مرا جگر محتاج

به آفتاب ز خامی بود ثمر محتاج

ببر به جای دگر روی گرم خود خورشید!

که نیست سوخته ما به این شرر محتاج

بس است چهره زرین، خزانه عاشق

[...]

صائب تبریزی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۲

 

نگشته مست تو هرگز به هیچ در محتاج

مباد چشم و دل ما به یکدگر محتاج

غبار اگر شده دیوانه خاطرش جمع است

چرا ز خشکی دریا شود گهر محتاج

صفای سینه عاشق گل همیشه بهار

[...]

اسیر شهرستانی
 
 
sunny dark_mode