گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۶

 

رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت

که آفتاب بدان رشته می توان آویخت

روان شدی و مرا از میان همچون موی

به آشکار ببستی و در نهان آویخت

چه کرد پیش رخت گل که گل فروش او را

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode