×
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۱ - دیباچه
خیال من به تماشای آسمان بود است
بدوش ماه و به آغوش کهکشان بود است
گمان مبر که همین خاکدان نشیمن ماست
که هر ستاره جهان است یا جهان بود است
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۳۹ - نوای حلاج
ز خاک خویش طلب آتشی که پیدا نیست
تجلی دگری در خور تقاضا نیست
نظر بخویش چنان بسته ام که جلوه دوست
جهان گرفت و مرا فرصت تماشا نیست
به ملک جم ندهم مصرع نظیری را
[...]
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۴۰ - نوای غالب
«بیا که قاعدهٔ آسمان بگردانیم
قضا بگردش رطل گران بگردانیم
اگر ز شحنه بود گیر و دار نندیشیم
وگر ز شاه رسد ارمغان بگردانیم
اگر کلیم شود همزبان سخن نکنیم
[...]
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۶۰ - غزل زنده رود
به آدمی نرسیدی ، خدا چه میجویی
ز خود گریختهای آشنا چه میجویی
دگر به شاخ گل آویز و آب و نم درکش
پریده رنگ ز باد صبا چه میجویی
دو قطره خون دلست آنچه مشک مینامند
[...]