گنجور

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۱ - دیباچه

 

خیال من به تماشای آسمان بود است

بدوش ماه و به آغوش کهکشان بود است

گمان مبر که همین خاکدان نشیمن ماست

که هر ستاره جهان است یا جهان بود است

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۳۹ - نوای حلاج

 

ز خاک خویش طلب آتشی که پیدا نیست

تجلی دگری در خور تقاضا نیست

نظر بخویش چنان بسته ام که جلوه دوست

جهان گرفت و مرا فرصت تماشا نیست

به ملک جم ندهم مصرع نظیری را

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۴۰ - نوای غالب

 

«بیا که قاعدهٔ آسمان بگردانیم

قضا بگردش رطل گران بگردانیم

اگر ز شحنه بود گیر و دار نندیشیم

وگر ز شاه رسد ارمغان بگردانیم

اگر کلیم شود همزبان سخن نکنیم

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۶۰ - غزل زنده رود

 

به آدمی نرسیدی ، خدا چه می‌جویی

ز خود گریخته‌ای آشنا چه می‌جویی

دگر به شاخ گل آویز و آب و نم درکش

پریده رنگ ز باد صبا چه می‌جویی

دو قطره خون دلست آنچه مشک می‌نامند

[...]

اقبال لاهوری
 
 
sunny dark_mode