×
قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹
دلم به زلف تو عهدی که بسته بود شکستی
میان ما و تو مویی علاقه بود گسستی
ز شکل آن لب و دندان توان شناخت که یزدان
ز تنگنای عدم آفرید گوهر هستی
حدیث طول امل را نمود زلف تو کوته
[...]
قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲
مگر دریچهٔ نوری تو یا نتیجهٔ حوری
که فرق تا به قدم غرق در لطافت و نوری
مرا تو مردم چشمی چه غم که غایبی از من
حضور عین چه حاجت بود که عین حضوری
گمان برند خلایق که حور بچه نزاید
[...]
قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴
به رنگ و بوی جهانی نه بلکه بهتر از آنی
به حکم آنکه جهان پیر گشته و تو جوانی
ستارهای نه مهی نه فرشتهای نه گلی نه
که هرچه گویمت آنی چو بنگرم به از آنی
که گفت راحت روحی نه راحتی که بلایی
[...]
قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶
گرم ز لطف بخوانی ورم به قهر برانی
تو قهرمانی و قادر بکن هر آنچه توانی
گرم به دیده زنی تیر اگر به سینه ننالم
که گرچه آفت جسمی و لیک راحت جانی
نیم سپند که لختی برآتشت ننشینم
[...]