گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۲

 

مستی ببینی رازدان می‌دانک باشد مست او

هستی ببینی زنده دل می‌دانک باشد هست او

گر سر ببینی پرطرب پر گشته از وی روز و شب

می‌دانک آن سر را یقین خاریده باشد دست او

عالم چو ضد یک دگر در قصد خون و شور و شر

[...]

مولانا