×
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۴۲ - غزل
خواهد گل رعنا که او باشد به آب و رنگ تو
دارد به وجهی رنگ تو اما ندارد ننگ تو
گر سرو قدت در چمن روزی ببیند نارون
ناگه برآید سرخ و زرد از سرو سبز آرنگ تو
ای غنچه رعنای من، بگشا لب و بر من بخند
[...]
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۵۴ - غزل
خواهم که امشب خدمتی چون ساقر اندر خور کنم
کاری که فرمایی مرا فرمان به چشم و سر کنم
چو عکس خورشید از هوا روزی که افتم در برت
گر در ببندی خانه را ، از روزنت سر بر کنم
چون شمع من در انجمن میریزم آب خویشتن
[...]