گنجور

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲

 

همی تا بقا ممکن است آسمان را

بقا باد سلطان سلطان نشان را

خداوند عالم که بفزود رتبت

زتختش زمین را ز تاج آسمان را

شهنشاه سنجر که بستد به خنجر

[...]

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸

 

چو بر جان من شد هوای تو غالب

جمال تو را جان من گشت طالب

اگر چه ندارم ز وصل تو حاصل

همی باد بر من هوای تو غالب

دلی دارم راغب دل ربودن

[...]

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۸

 

در این برف و سرما چه چیز است لایق

شراب مروق رفیق موافق

رفیق موافق شراب مروق

عزیزند هر روز و هر وقت لایق

یکی باده ای خواه چون روی عذرا

[...]

ادیب صابر
 
 
sunny dark_mode