ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۴۴
همی تا توانی سخن نرم دار
دل مردمان با سخن گرم دار

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۴۵
کسی را میازار در گفتگوی
به کین و زیان کسان ره مپوی

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۴۶
گرت خواسته هست از آن خواسته
رخ رادمردی کن آراسته

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۴۷
مزن گام با کس به راه فریب
که این راه دارد سر اندر نشیب

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۴۸
مه و پیشوا را گرامی شمار
سخنشان به جان و به دل برگمار

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۴۹
اگر وام خواهی ز خویشان بجاست
ز بیگانه وام ار ستانی خطاست

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۰
گرت خویش باشد زن شرمگین
ورا شوی دانای زیرک گزین
جوان خردمند داننده راه
بود همچو ورزیده خاک سیاه
که چون از برش تخم بپراکنی
[...]

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۱، ۵۲
سخن جز به اندیشه با کس مکن
یکی مرد باش آشکارا سخن

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۳
به مرد بدآیین مده وام هیچ
وگر وام خواهد ازو رخ بپیچ
گه وام دادن ره داد پوی
به آیین بده وام و بیشی مجوی

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۴
زن باخرد را ز جان دوست دار
که باشد زن باخرد دستیار
زنی جوی فرزانه و شرمگین
هشیوار و آرام و آرزمگین

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۵
تهیدست مرد جوانمرد راد
چو دخت از تو خواهد ببایدش داد
چو شد مرد، کارآگه و خوبخیم
نباشد ز درویشیاش هیچ بیم
چه باک ارنه بالایش آراسته
[...]

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۶
بهمردمبر افسوس و خواری مکن
بویژه به مهسال مردکهن
که روزی تو مهسال گردی و پیر
همان بینی از رببدکان هژبر

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۷
به زندان مکن آبرومند را
میفکن نهال برومند را
(جوان گنه کاره دربان مکن
به زندان مر او را نگهبان مکن)
کسی کاو ندارد ز یزدان هراس
[...]

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۸
چو داری پسر ده به فرهنگیان
دبیری بیاموزش اندر میان
دبیری ورا دیده روشن کند
دلش خرم و مغز گلشن کند

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۹
چو خواهی به تیزیسرایی سخن
نگه کن بدان گفتهٔ خویشتن
بساگفته کان را نبایست گفت
بسا گفته کآن را نباید نهفت
بهجای خموشی سخن سر مکن
[...]

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۶۰
بجو راستگو مرد، پیغامبر
کجا راست آید پیامت بسر

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۶۱
کسی کشفکندیوکردیشخوار
مدارش به نزدیک خویش استوار
چو خواهی کنیدستکیری زکس
بجوی آبرومند نادسترس

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۶۲، ۶۳، ۶۴
ستوده گوش باش و والامنش
خجسته نهاد و فرارون کنش

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۶۵
مکن خودستایی که وارون شوی
به وارونگی کی فرارون شوی

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۶۶
به نزد خدا و خداوندگار
ز نامرزی خویشتن شرم دار
