×
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
خشایار پس شاد شد زین سخن
بشد روی اوچون گل اندر چمن
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
تو آسوده شو دخترت نزد من
تواند که کم کم بگوید سخن
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
بگفتا که ترسم بگویم سخن
که بابم که باشد کجایم وطن
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
بگفتا که قصدم همین است من
که با شاهزاده بگویم سخن
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
دگر من ندانم بجز این سخن
اگر زنده سازید من را کفن
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
امانم بده تا بگویم سخن
کنم فاش من راز این انجمن
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
خشایار خندان بشد زین سخن
رخش سرخ شد چون گل اندر چمن
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۹ - حکایت
زبان خالی از شکوه دلی بیمحن
به شادی روان شد به سوی وطن
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۹ - حکایت
دو روزی که شاهی به اقلیم تن
فرست از عمل گوهری در وطن
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰۲ - در ستایش و تعریف فردوسی علیهالرحمه به الفاظ فارسی
یکی گفت بایست نیروی تن
که گفتار فردوسی است این سخن
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰۲ - در ستایش و تعریف فردوسی علیهالرحمه به الفاظ فارسی
زهی خاوری اوستاد سخن
که خورشیدوش گشت پرتوفکن
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۰ - شکنج روح
شبی گفت آهسته در گوش من
که چو من، ترا نیز باید کفن