گنجور

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۵ - قصه زنگی با پهلوان گرشاسب

 

چو رفتند نزد سراپرده تنگ

به چاره شدند اندرو بی درنگ

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۶ - پاسخ دادن بهو مهراج را

 

سپهبد سبک جست با گرز جنگ

بپوشید درع و میان بست تنگ

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۷ - رفتن گرشاسب به زمین سرندیب

 

یکی دشتش از پیش سیماب رنگ

سراسر چو پولاد بزدوده زنگ

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۷ - رفتن گرشاسب به زمین سرندیب

 

بدیدن چنان کابگینه درنگ

ز شورش چو کوبند بر سنگ سنگ

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۸ - خبر یافتن پسر بهو از کار پدر

 

به هر سو دژی خاست تا زان به جنگ

ازو خشت بارنده و تیر و سنگ

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۹ - برگشتن پسر بهو به زنگبار

 

بود سازشان تیغ کین روز جنگ

دگر استخوان ماهی و تیر و سنگ

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۹ - برگشتن پسر بهو به زنگبار

 

چو گرشاسب و مهراج از جای جنگ

رسیدند نزد سرندیب تنگ

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۰ - رفتن مهراج با گرشاسب

 

هزاران گل نو دمیده ز سنگ

ز صد برگ و دوروی و ز هفت رنگ

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۱ - دیدن گرشاسب برهمن را

 

چو نوح آمد و یافت ایدر درنگ

کشید استخوانش به دژهوخت گنگ

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۷ - پرسش های دیگر و پاسخ برهمن

 

همان سخت تر ز آهن و خاره سنگ

مدان جز دل زفت بی نام و ننگ

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۹ - صفت جزیره دیگر

 

شکفتی گل نوشکفته ز سنگ

بسی بود هر گونه از رنگ رنگ

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۹ - صفت جزیره دیگر

 

ازو هرچه گشتی چکان بی درنگ

شدی بر زمین ژاله کردار سنگ

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۱ - دیگر جزیره که آن رامنی خوانند

 

به کوه اژدها و به دریا نهنگ

هر آنجا که یابد بدرد به چنگ

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۱ - دیگر جزیره که آن رامنی خوانند

 

به منقار بگرفته یکی نهنگ

چهل رش فزون اژدهایی به چنگ

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۲ - شگفتی جزیره هر دو زور و خوشی هوا و زمین

 

کجا مار بینند و نیز از نهنگ

بدرندش از هم به منقار و چنگ

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۵ - صفت جزیره اسکونه

 

بر آن کُه رهی بود یک باره تنگ

حصاری بر افرازش ازخاره سنگ

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۶ - به کشتی نشستن

 

یکی را سر گاو و یشک نهنگ

یکی را تن مردم و شاخ رنگ

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶۰ - جنگ گرشاسب با اژدها و شگفتی ماهی وال

 

سپهبد برآراست رفتن به جنگ

گرفتند دامنش گردان به چنگ

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶۰ - جنگ گرشاسب با اژدها و شگفتی ماهی وال

 

دگر هست مرغی به تن لعل رنگ

مِه از باز چون او به منقار و چنگ

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶۴ - شگفتی جزیره قالون و جنگ گرشاسب با سگسار

 

سبک داد فرمان سپهبد که جنگ

مجویید کس جز به تیر خدنگ

اسدی توسی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۰
sunny dark_mode