اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۶۵ - دیدن گرشاسب دخمه سیامک را
همه بوم و دیوار تا کنگره
به دُرّ و زبرجد درون یکسره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۱ - وصف بیابان و رزم گرشاسب با زنگی
بیابان ز صد میل ره یکسره
گذر زیر آن دژ بُد اندر دره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۱ - وصف بیابان و رزم گرشاسب با زنگی
به سر برش موی گره بر گره
چو بر قیر زنگار خورده زره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۶ - جنگ اثرط با شاه کابل
شده پاره بر شیر مردان زره
ز خون بسته بر نیزه هاشان گره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۱ - رفتن گرشاسب به ساختن سیستان و اتمام آن
زیک سوش بُد ریگ دَهجا فره
دگر سوش دریا که خوانی زره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۳ - رفتن گرشاسب به جنگ شاه لاقطه و دیدن شگفتی ها
فتادند روز دهم یکسره
به خرم کُهی نام او قاقره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۵ - رسیدن گرشاسب به جزیره قاقره
وز آنجای با لشکرش یکسره
به یک هفته آمد برِ قاقره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۵ - رسیدن گرشاسب به جزیره قاقره
گریزان شد آن لشکر قاقره
نه شان میمنه ماند و نه میسره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۶ - آگاهی شاه قیروان از رسیدن گرشاسب
شد از گرد ره شست گردان گره
گران کرد یال یلان را زره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۹ - برون آوردن شاه قیروان لشگر به جنگ
فکندند تنشان به ره یکسره
سرانشان زدند از بر کنگره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۰ - بازگشتن گرشاسب و دیدن شگفتیها
سر سال چون آفتاب از بره
فروزنده کردی جهان یکسره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۹ - پادشاهی فریدون و نامه فرستادن گرشاسب
به چاچی کمان و به سغدی زره
کمند یلی کرده بر زین گره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۶ - پند دادن گرشاسب نریمان را
چو داری پیاده سپه یکسره
بود جای پیکار کوه و دره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۸ - نامه گرشاسب به فغفور چین
چو قرطاس پوشید مشکین زره
بزد بر کمربند زرین گره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲۲ - رفتن نریمان به شهر فغنشور
دمان یوز بازان بر آهو بره
نگون ساخته چرخ بر کو دره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۰ - خبر یافتن فریدون از آمدن نریمان
معلق بدو چارصد کنگره
ز جزع و بلور و گهر یکسره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۷ - جنگ دیگر گرشاسب با شاه طنجه
برد بر کمربند چاک زره
به نعره گسست از گریبان گره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۷ - جنگ دیگر گرشاسب با شاه طنجه
گشاینده شمشیر بند از زره
چو باد از سر زلف خوبان گره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۸ - گردیدن گرشاسب و عجایب دیدن
نی اش گفتی از برگ و خار از گره
مگر تیغ این دارد و آن زره