افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۱ - سخنان داریوش بزرگ
چو مهرآفرین دید شه را بپا
اجازت گرفت و برآمد زجا
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۱ - سخنان داریوش بزرگ
بفرمود یک هفته در بارگاه
بخواهیم سازیم جشنی بپا
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۱ - سخنان داریوش بزرگ
ز کاخ شهنشاه تا کاخ ما
کند صف دو رویه گرفته لوا
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۳ - بدنیا آمدن خشایارشا
زنانی که بودند خود پارسا
همی تندرست و همی با خدا
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
چه خواهی چرا ایستادی به پا
روی کرسی خویش بنشین به جا
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
بسوی چمن خیمه و بارگاه
که در خمیه صبحانه بودی بپا
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
به شه زاده گفتند کآمد سپاه
سواران بدشت ایستاده بپا
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
چو خرقول دید آن غلامان بپا
ستادند بیدار اندر سرا
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
دوتا از جوانان خوشروی را
لباس زنان کرد سر تا بپا
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
سه سالی نیامد دیگر بردیا
نه پیکی از او آمدی نزد ما
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
نباید بیاید بدرگاه ما
نخواهد چنین دخت وزن بردیا
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
بگفتا برادر نباشد مرا
بدست خودم کشته ام بردیا
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
پزشکان ستاده بنزدش بپا
برش دارو و شربت و بس دوا
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
که فرمان او هست برما روا
سرو جان نمائیم او را فدا
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
چنان شاد شد دختر بردیا
که داماد او شد خشایار شا
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
زر و سیم پس دختر بردیا
نثار قدوم خشایارشا
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۹ - حکایت
قضا باز دولت بد اندر هوا
که تا خود نمایند سلطان که را
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹ - در نکوهش نوع بشر
اگر پشّهای بودم اندر هوا؟
اگر اشتری بودم اندر چرا؟