گنجور

سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۴

 

چو در چشم شاهد نیاید زرت

زر و خاک یکسان نماید برت

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۰

 

برو هر چه می‌بایدت پیش گیر

سرِ ما نداری سر ِخویش گیر

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۰

 

نه در هر سخن بحث کردن رواست

خطا بر بزرگان گرفتن خطاست

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۰

 

یکی کرده بی آبرویی بسی

چه غم دارد از آبروی کسی

بسا نام نیکوی پنجاه سال

که یک نام زشتش کند پایمال

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۰

 

به تندی سبک دست بردن به تیغ

به دندان برد پشت دست دریغ

سعدی
 
 
sunny dark_mode