گنجور

شیخ بهایی » موش و گربه » مقدمه

 

شنیدم که در روز امید و بیم

بدان را بنیکان ببخشد کریم

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۴

 

خدایى که بالا و پست آفرید

زبر دست و هم زیر دست آفرید

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۱۳

 

مبادا که در دهر دیر ایستى

مصیبت بود پیرى و نیستى

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۱۳

 

مکن تکیه بر ملک دنیا و پشت

که بسیار کس چون تو پرورد و کشت

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۱۳

 

اگر تخم حنظل بهنگام کشت

بکارد ملائک بباغ بهشت‌

کند شهپر خویش را جاى بیل

بدان آبیارى کند جبرئیل

نسیمش اگر نفحه‌ى جان کند

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۱۳

 

جهان منزل راحت اندیش نیست

عدم یا وجودش دمى بیش نیست

بسى سرو گلچهره‌ى لاله رنک

که خاکش گرفته در آغوش تنک

بسى دانه‌ى خاک مشکین که مور

[...]

شیخ بهایی
 
 
sunny dark_mode