لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۱ - به شاهد لغت بسیچیدن، بمعنی ساز کار کردن
بباید بسیچیدن این کار را
پذیره شدن رزم و پیکار را

لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۱۷ - به شاهد لغت شخائید، بمعنی ریش کرد
چو بشنید شاه آن پیام نهفت
ز کینه لب خود شخائید و گفت

لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۲۶ - به شاهد لغت افراز، بمعنی بالا
ز بس رفعتش شاهباز خرد
نیارد بر افراز او برپرد

لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۲۷ - به شاهد لغت بادپیما، بمعنی بیفایده و بی حاصل
یکی بادپیمای کم زن بود
که از کینه با خویش دشمن بود

لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۲۹ - به شاهد لغت پشنجیده، بمعنی آب و خون و مثل آن پاشیده شده
بخنجر همه تنش انجیده اند
بر آن خاک خونش پشنجیده اند

لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۳۰ - به شاهد لغت سکنجیده، بمعنی تراشیده
ز تیرش رخ مه سکنجیده شد
ز تیغش دل چرخ انجیده شد

لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۳۱ - به شاهد لغت نیا، بمعنی پدر پدر و پدر مادر
ز جودم جهانی پرآوازه شد
روان نیاکان بمن تازه شد

لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۳۲ - به شاهد لغت نوید، به معنی نالان شد
ز درد دل آن شب بدان سان نوید
که از نالهاش هیچکس نغنوید

لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۳۳ - به شاهد لغت هلیدن، بمعنی فرو گذاشتن
چو گرگ ستمگر بدامت فتد
هلیدن نباشد ز رای و خرد

لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۴۰ - به شاهد لغت شاکمند، به معنی نمدی که از پشم سازند
به دستش ز خام گوزنان کمند
ببر در فکنده یکی شاکمند

لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۴۸ - به شاهد لغت اژدر
ازین هفت سر اژدر عمر خوار
بپرهیزد آن کو بود هوشیار

لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۵۱ - به شاهد لغت باسک، بمعنی خمیازه
چو باسک کند ماه من از خمار
قرار از مه نو نماید فرار

لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۵۲ - به شاهد لغت توفید، بمعنی حسد و آواز از غلبه و جوش در افتاد
از آن لشکر گشن توفید دهر
بکام عدو نوش شد همچو زهر

لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۵۳ - به شاهد لغت پویه، به معنی دویدن
به گرمی چو برق و به نرمی چو ابر
به پویه چو رنگ و به کینه چو ببر

لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۵۴ - به شاهد لغت زاج سور، بمعنی مهمانی و سوری که در حین زادن زن کنند
خزاین تهی شد در آن زاج سور
درونها پر آمد ز عیش و سرور

لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۵۵ - به شاهد لغت گرازد، به معنی از روی ناز و تکبر خرامد
به روز نبرد آن هژبر دلیر
شتابد چو گرگ و گرازد چو شیر

لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۵۶ - به شاهد لغت شهریر، بمعنی روز چهارم از هر ماه (شهریور)
چو در روز شهریر آمد بشهر
ز شادی همه شهر را داد بهر

لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۵۸ - به شاهد لغت غرشیده، بمعنی خشم آلوده
چو غرشیده گشتی ز کین و ستیز
گرفتی ازو دیو راه گریز

لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۶۲ - به شاهد لغت ورس، بمعنی چوبی که در بینی اشتر کنند
ایا کرده در بینیت حرص ورس
ز ایزد نیایدت یک ذره ترس

لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۷۴ - به شاهد لغت ملنگ، به معنی بیهوش
ز جا جست چون آتشی بیدرنگ
دل از باده عشق مست و ملنگ
