گنجور

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۷

 

اگر رای رحمت شود با دلم

دمی بو که بی‌زای زحمت زید

مگس را کند در زمان نامزد

که تا بر سر رای رحمت رید

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۸

 

اگر ریش خواجه ببرند پاک

رسن گر بگیرد به بسیار چیز

که تا پاردم سازد از بهر آنک

بود پاردم بر گذرگاه تیز

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵۱

 

چو شعر حکیمانه گفتم ترا

تو جود کریمانه با من بکن

ازیرا که بر ما پس مرگ ما

نماند همی جز سخا و سخن

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۵

 

سخا و سخن جان محض‌ست ایرا

که از خوب گویی و از خوشخویی

بماند همی زنده بی کالبد

ز من شعر نیک و ز تو نیکویی

سنایی
 
 
sunny dark_mode