×
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۷
اگر رای رحمت شود با دلم
دمی بو که بیزای زحمت زید
مگس را کند در زمان نامزد
که تا بر سر رای رحمت رید
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۸
اگر ریش خواجه ببرند پاک
رسن گر بگیرد به بسیار چیز
که تا پاردم سازد از بهر آنک
بود پاردم بر گذرگاه تیز
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵۱
چو شعر حکیمانه گفتم ترا
تو جود کریمانه با من بکن
ازیرا که بر ما پس مرگ ما
نماند همی جز سخا و سخن
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۵
سخا و سخن جان محضست ایرا
که از خوب گویی و از خوشخویی
بماند همی زنده بی کالبد
ز من شعر نیک و ز تو نیکویی