گنجور

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴

 

دور بر بسترم از هجر تو رنجور انداخت

چشم زخم عجبی از تو مرا دورانداخت

من که سر خوش نشدم از می صد خمخانه

به یکی ساغرم آن نرگس مخمور انداخت

آن که در کشتن من دست اجل بست به چوب

[...]

محتشم کاشانی
 
 
sunny dark_mode