گنجور

سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸

 

وقت آن است که ضعف آید و نیرو برود

قدرت از منطق شیرین سخنگو برود

ناگهی باد خزان آید و این رونق و آب

که تو می‌بینی از این گلبن خوشبو برود

پایم از قوت رفتار فرو خواهد ماند

[...]

سعدی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۰

 

خیره شد عشق که از عقلم نیرو برود

چون بچوگان بزنی لاجرمت گو برود

سرو آزاده چه حدداشت که آید با تو

پیش رویت بچه جلوه گل خوشبو برود

با نسیم سحری بود مگر بوی کسی

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
sunny dark_mode