گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۸۴

 

می کند آن که علاج دل بیچاره من

کاش می داشت خبر از دل آواره من

از تماشای دو عالم نشود سیر نگاه

هر که گردید بدآموز به نظاره من

بس که سیراب شد از گریه من، می آید

[...]

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۴

 

چاره‌ها رفت ز دست دل بیچاره من

تو بیا چارهٔ من شو که توئی چاره من

در بیابان طلب بی‌سر و پا می‌گردد

که تو را میطلبد این دل آوارهٔ من

در طلب پا نکشم در رهش ار سر برود

[...]

فیض کاشانی
 
 
sunny dark_mode