گنجور

عراقی » لمعات » لمعۀ هشتم

 

در کدام آینه درآید او؟

خلق را روی کی نماید او؟

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ دهم

 

نیست را کعبه و کنشت یکی است

سایه را دوزخ و بهشت یکی است

اذا طلع الصباح بنجم راح

تساویفیه سکران وصاح

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ یازدهم

 

گوید آن کس در این مقام فضول

که تجلی نداند او ز حلول

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ چهاردهم

 

می‌نماید که هست، نیست جهان

جز خطی در میان نور و ظلم

گر بخوانی تو آن خط موهوم

بشناسی حدوث را ز قدم

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ شانزدهم

 

آفتابی است حضرتش که دو کون

پیش او سایه بان همی یابم

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ شانزدهم

 

نسبت فعل و اقتدار بما

هم از آن رو بود که او باشد

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ شانزدهم

 

هم از او دان که جان سجود کند

ابر هم ز آفتاب جود کند

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ هفدهم

 

هرچه روی دلت مصفاتر

زو تجلی ترا مهیاتر

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ نوزدهم

 

گرچه در زلف تو است جای دلم

در میان دل حزین منی

تا بدانی که از لطافت خویش

هم تو در بند زلف خویشتنی

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ بیستم

 

فرد باشی چو جفت گردی تو

همه باشی چو هیچ گردی تو

عراقی
 

عراقی » لمعات » لعمۀ بیست و دوم

 

دامنش چون بدست بگرفتم

دست او را درآستین دیدم

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و سوم

 

این همه رنگهای پر نیرنگ

خم وحدت کند همه یک رنگ

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و هفتم

 

زان قبل بود شاهد و مشهود

که بنزدیک خویش هیچ نبود

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و هفتم

 

خلق را روی کی نماید او؟

در کدام آینه در آید او؟

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و هشتم

 

اندر این بحر بی‌کرانه چو غوک

دست و پائی بزن چه دانی؟ بوک

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و هشتم

 

کی بود ما ز ما جدا مانده؟

من و تو رفته و خدا مانده

عراقی
 
 
۱
۵
۶
۷
sunny dark_mode