گنجور

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۸۵

 

سنبل باغ شانه زد گیسو

دی برون برد رخت و شد یکسو

جسته از خواب نرگس بیمار

با بنفشه نشسته هم زانو

زیر لب خندخند غنچه سحر

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۸۹

 

ابرویت چیست مد بسم الله

صورتت سوره کتاب الله

قرب جو در جوار حق چندان

که نگنجد جواب غیر الله

صورت خویشتن اگر بنهی

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱۶

 

آید از عشق کار شایسته

من و آن کار بار شایسته

روزگاری بعشق کردم سر

یاد از آن روزگار شایسته

فاش کردند سر حق عشاق

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۳

 

نیست یعقوب را چو تو پسری

ورنه با یوسفش نبود سری

اینکه در راه عشق نوسفری

تو زپا نالی و مراست سری

این جمال و کمال و خلق نکو

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۳

 

ایکه از چهره شمع انجمنی

بقد ازنار سرو در چمنی

نکنم با خیال زلف و رخت

بچمن میل سنبل و سمنی

عارفش مرده لحد خواند

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۴

 

تو نه ای زآب و خاک از نوری

بچه ناز پرور حوری

گر بعقباست جنت موعود

تو بدنیا بهشت موعودی

زآن لب پرنمک خبر دارد

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸۱

 

در کمندم فکنده صف شکنی

نقدم از کف ربوده سیمتنی

سخت بازو و عربده جوئی

صف شکن جان شکار راهزنی

غیر زلفش ندیده کس که کند

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹۹

 

برق سانم زدیده میگذری

تا کجا خرمنی زجا ببری

دوستان میکشی زکینه بچشم

بکه آیا بمهر مینگری

تا تو را رهگذر کجا باشد

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳۵

 

سوختم کس نه دود دید و نه بوی

پیش خامان حدیث پخته مگوی

میل شیرین زبانی دشمن

نکنم گرچه دوست شد بدخوی

صبری ایشیخ بادیه فرسا

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴۳

 

گو چه کم آیدت زسلطانی

گر عنان سوی ما بگردانی

شوکت سلطنت نیفزاید

دل درویش اگر برنجانی

گر دل و دین بباختم چه عجب

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶۹

 

درِ دکّان گشود حلوائی

در دیگر مگس چه پیمائی

جز به سر راه عشق نتوان رفت

پای اندر طلب چه فرسائی

به نیازندا جن به کف عشاق

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷۹

 

تا که بتخانه را حرم کردی

همه را عابد ای صنم کردی

تو که بت در بغل نهان داری

از چه رو سجده بر حرم کردی

تا گدای مغان شدی درویش

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰۹

 

هر کجا انجمن برافروزی

همچو پروانه یک جهان سوزی

آن دم آتش به جان برافروزم

کاز می غیر رخ برافروزی

آندمت دوست چهره بنماید

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲۵

 

ایکه مطبوع و شوخ و دلبندی

از چه با مات نیست پیوندی

تیغ بر کش بکش ملول نباش

اگر از قتل بنده خرسندی

هر که بیند بکشته ام گوید

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode