در ریاضت مراد خواهی یافت

عاقبت آن گشاد خواهی یافت

در فضای وجود و اوج شهود

شاهبازم همی کند پرواز

در فنا رفت و در بقا آسود

گرچه گفتند بود هیچ نبود

در محبت ودود باید بود

حضرت مصطفا چنین فرمود

رب و مربوب خویش می ‌جوید

نعمت‌اللّه سخن چنین گوید

سخن عارفان به جان بشنو

از همه بشنو و چنان بشنو

سرّ دور قمر ز ما بشنو

آفتابی است در قمر پنهان

سر کل چون کله نهد بر سر

آن کله هم بلای دستار است

سلطنت بر مزید باد مدام

به محمد و اله و سلام

شرک را قلب کن که شکر آن است

شکر می گو که جای شکران است

عارفان غیر او به او دانند

عاقلان او به غیر او دانند

عشق او در همه بود ساری

خواه در مصر خواه در ساری

عشق چوگان و عالمی گویم

سخن عاشقانه می ‌گویم

عقل اگر لشکری کشد بر تو

قوتی کن بر او شکست آور

قال بگذار و بگذر از سر حال

تا بیابی کمال ز اهل کمال

قطره و بحر هر دو یک آبند

عارفان این رموز دریابند

کی نویسد قلم کلام اللّه

وحده لا اله الا اللّه

کردم از وی سؤال و گفت جواب

خوش جوابی لطیف بود چو آب

گر برافتد حجاب ما از ما

قطره و موج و جو بود دریا

گر تو فانی شوی ز جود وجود

آن یکی هست و بود و خواهد بود