میرسید، کزین آل عبا

تی سعادت همیشه پاینده

برد الاغ مرا بشهر تو دزد

نیست پیدا، نه مرده، نه زنده

پیش از این گفته اند اهل خرد

که بحکمت بدند آکنده

جرم دزدان ز پاسبان طلبید

گر شما طالبید و جوینده

پادشه پاسبان درویشست

[...]

مقتدای ملک امام بشر

شاه انصاریان دین پرور

هم خداخوان و هم خدادان بود

شاه دین،نور چشم اعیان بود

آنکه دیوان ورای کیوان داشت

[...]

روضة المذنبین احمد جام

آن نهنگ محیط بحر آشام

آسمانست پر مه و پروین

بوستانیست پر گل و نسرین

رحمت ایزدی بجانش باد

[...]

گاه با خود نشسته ام ز بدی

گاه برخاسته ز فکر خودی

من درویش زار بی دل و یار

مدتی در هوای آن دلدار

بوده ام گه ز خاست،گه ز نشست

[...]

نقطه سه باشد ای گزین آرا

چون شنیدی بگوی : سلمنا

اسودیه بیاضییست یقین

سیه تن احمدیه را می بین

خویشتن عارفست و معروفست

خویشتن واصفست و موصوفست

حمد بر حضرت غنی احد

«الذی لم یلد ولم یولد»

واهب ملک بود و اصل وجود

«لیس فی الملک غیره موجود»

آن کریمی که جود او عامست

[...]

بشنو،ای طالب ره توفیق

در طریق خدا علی التحقیق

صد مقامست پیش اهل دید

اولش یقظه،آخرش توحید

گرچه زین بیشتر توان گفتن

[...]

از بدایات گیر تا ابواب

بعد ازان تا معاملات و صواب

بعد اخلاق دان تو قسم اصول

بعد ازان ادویه،مباش ملول

قسم احوال پس ولایاتست

[...]

از بدایات اولست سخن

بشنو و بعد از آن تأمل کن

یقظه و توبه و محاسبه دان

پس تفکر بود برای عیان

بعد ازین خود تذکرست،آنگاه

[...]

قسم ابواب هم ده آمده است

داند آن کس که بر ره آمده است

حزن و خوفست،بعد ازان اشفاق

پس خشوعست، بی سبیل نفاق

بعد از آنست منزل اخبات

[...]

پس کنم در معاملات شروع

باتو گویم همه اصول و فروع

اول آن رعایتست بدان

پس ترا در مراقبه است مکان

بعد ازان حسرت آمد و اخلاص

[...]

بعد ازان منزلات اخلاقست

که نشان صفات خلاقست

صبر و آنگه رضا و شکر و حیا

صدق و ایثار از برای خدا

خلق و آنگه تواضع نیکوست

[...]

بعد ازان شد مغازلات وصول

که بود جملگی نشان قبول

قصد و عزم و ارادت نیکوست

پس ادب، پس یقین و انس بدوست

ذکر و فکر و غنا،مقام مراد

[...]

پس ازان قسم اودیت می دان

اولش هست منزل اجسان

علم و حکمت،بصیرت و آنگاه

پس فراست،که جان بود آگاه

هست تعظیم، بعد ازان الهام

[...]

قسم احوال بعد ازین باشد

هر که دانست مرد دین باشد

اول آن محبتست، بدان

پس ازان غیرتست و شوق ز جان

پس قلق،پس عطش بود،ای دل

[...]

بعد ازین قسمت ولایاتست

داند آن کس که در مقاماتست

لحظه و وقت،پس صفا و سرور

سر و نفسست و غربت از خود دور

غرق و هیبت،تمکن و آنگاه

[...]

اول آن مکاشفه است و یقین

بعد ازان در مشاهده می بین

پس ازینت معانیست و حیات

قبض و بسطست و سکر بهر نجات

صحو،پس اتصال خواهد بود

[...]

معرفت،پس بقای جان باشد

پس فنا ملک جاودان باشد

پس بتحقیق میشود مشهور

پس بتلبیس می شود مستور

پس وجودست و بعد ازان تجرید

[...]