سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۷۵
ای به ناموس کرده جامه سپید
بهر پندار خلق و نامه سیاه
دست کوتاه باید از دنیا
آستین خوه دراز و خوه کوتاه
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۷۷
سرکه از دسترنج خویش و تره
بهتر از نان دهخدا و بره
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۸۳
ندهد مرد هوشمند جواب
مگر آن گه کز او سؤال کنند
گرچه بر حق بود مزاج سخن
حمل دعویش بر محال کنند
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹۰
گر به محشر خطابِ قهر کند
انبیا را چه جایِ معذرت است
پرده از رویِ لطف گو بردار
کاشقیا را امیدِ مغفرت است
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹۲
نرود مرغ سوی دانه فراز
چون دگر مرغ بیند اندر بند
پند گیر از مصائب دگران
تا نگیرند دیگران به تو پند
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹۳
شب تاریک دوستان خدای
میبتابد چو روز رخشنده
وین سعادت به زور بازو نیست
تا نبخشد خدای بخشنده
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۲
آن که حظ آفرید و روزی داد
یا فضیلت همی دهد یا بخت
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۸
کس نبیند بخیل فاضل را
که نه در عیب گفتنش کوشد
ور کریمی دو صد گنه دارد
کرمش عیبها فرو پوشد
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » خاتمهٔ گلستان
ما نصیحت به جای خود کردیم
روزگاری در این به سر بردیم
گر نیاید به گوش رغبت کس
بر رسولان پیام باشد و بس