گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۶۱

 

بی شما عمر ما شده بر باد

عمر ما رفت عمر یاران باد

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۶۴

 

بی مظاهر ظهور مظهر نیست

گرچه در عقل هست ظاهر نیست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۶۹

 

پاک شو تا قبول او گردی

چون شدی پاک خوش نکو گردی

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۷۲

 

تا تو خود را تمام نشناسی

خواجه را از غلام نشناسی

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۷۳

 

تا توانی دلی به دست آور

این چنین حاصلی به دست آور

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۷۸

 

تن فدا کن که در جهان سخن

جان شود زنده چون بمیرد تن

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۷۹

 

جام بی می بگو چه باشد هیچ

رند بی وی بگو چه باشد هیچ

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۸۰

 

جام گیتی ‌نما به ما دادند

نعمت‌اللّه در او هویدا شد

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۸۲

 

جسدت همچو جام و روحت راح

راح می ‌نوش در صباح و رواح

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۸۳

 

جسم و جان است همچو آب و حباب

نظری کن به عین ما دریاب

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۸۴

 

جسم و جان خوشی همی یابد

تا چنین آدمی بیاراید

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۸۵

 

جسم و جانی که دارد این انسان

مصحف جامع است خوش می خوان

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۸۹

 

چون دلم کار خاک کم کردی

ننشسته به دامنم گردی

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۹۰

 

چون مجرد شد او و عریان شد

آفتاب خوشی بر او برتافت

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۹۲

 

چون که پر داد مرغ جان را باز

لاجرم می کند چنین پرواز

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۹۷

 

خانهٔ دل عمارتی می کن

رب خود را زیارتی میکن

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۰۳

 

خوش خیالی به خواب می ‌بینم

گل وصلش به ذوق میی چینم

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۰۸

 

در جهانی که عقل و ایمان است

مردن جسم و زادن جان است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۰۹

 

در چنین خانه گر بیاری یار

طلب و طالبی و هم مطلوب

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۱۲

 

در خرابات رند مستی دید

می خمخانه را به او بخشید

شاه نعمت‌الله ولی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode