گنجور

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۶

 

زلف او چون بجان درآویزد

دل در او رایگان در آویزد

گشته خم بسکه بار دل دارد

شایدش گر بجان در آویزد

شه سر دشمنان کشد بکمند

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۶

 

خامه تا نقش تو مصور کرد

عشق بر حسن تو نماز آورد

همچو شیطان رجیم شد زازل

هر که بر خاک پات سجده نکرد

با تو زهر مذاب شیرین است

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۹

 

طرب ایبلبلان بهار آمد

شاخ گل در چمن ببار آمد

حشمت گل شکست شوکت خار

دی برون رفت و نوبهار آمد

زاغ در باغ گو مکن غوغا

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۱

 

نیک باشد هر آنچه یار کند

عاشق این قول اختیار کند

مار ضحاک و جادوی بابل

پیش زلف تو زینهار کند

با تو گل روست احتمال رقیب

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۸

 

شوخ چشمان دلی چو بخراشند

نمک از لعل لب بر او پاشند

رنج بردن بکوه حاجت نیست

گو بعشاق سینه بخراشند

حاجیان روزها بشب آرند

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۲

 

یار با ما در انجمن باشد

عیش خلوت نصیب من باشد

نفس سالک اگر بود سیاح

گو سیاحت در انجمن باشد

گفت روح الله مجرد فاش

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۴

 

کس نمک با شکر برآمیزد

یا بمه مشک تر برآمیزد

لعل تو این کند بشیرینی

چون رطب با قمر برآمیزد

چون تو غلمان حوروش زاید

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۶

 

زینهار ای معاشران زنهار

زآن دو آهوی مست شیر شکار

ساحر و ترک و مست و عربده جوست

کافر و دل سیاه و نیزه گذار

خوانمش چشم یا که فتنه دهر

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۰

 

عقل را از جنون بنه زنجیر

که نماید کفایت از تدبیر

باری ای عشق چون خراب توئیم

چشم داریم هم زتو تعمیر

پس رضا ده دلا بحکم قضا

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۷

 

بحث حکمت چه می‌کنی برخیز

دفتر معرفت در آب بریز

نام اغیار ذکر آن لب نوش

ما هواخواه شهد زهرآمیز

چهره او ز زلف غالیه بود

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۸

 

عشق کرد آدم از ملک ممتاز

نبود مردمی بدیده باز

گل بستان ندارد این همه لطف

سرو را می نباشد این همه ناز

مرغ روحم بگرد شمع رخت

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۹

 

ای به بالات راست کسوت ناز

دو جهان بر درت بعجز و نیاز

کوته است از حصار قلعه عشق

دست فتنه اگر چه گشت دراز

دل مسکین طپان از آن خم زلف

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۳

 

از جهان و جهانیان بگریز

از زمین و از آسمان بگریز

کعبه دل مکن تو بتخانه

زود از صحبت بتان بگریز

زین پری چهرگان خوانخواره

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۶

 

امشب ایشمع انجمن افروز

پر پروانه را زمهر مسوز

تا بوصل تو خوش بود یکشب

گو بسوزد دگر همه شب و روز

بامدادش تو در سرا آئی

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۵

 

نبرد ره به کوی لیلی کس

گر نگردد دلیل راه جرس

هر کجا با شکر کنم خلوت

انجمن گردد از هجوم مگس

عشق سرکش بعقل شده چیره

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۳

 

هر کرا خواندی از نکویانش

لاجرم نیست عهد و پیمانش

هر که سرو و گلش در ایوانست

نرود دل بسوی بستانش

چشم هر کاو بر آن دو ابرو دوخت

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۵

 

هر کرا بار میدهد یارش

دامن وصل گونگه دارش

تلخ شد کام کوهکن شیرین

زنده کن زآن لب شکربارش

سرو پابست او شود چو تزرو

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۹

 

هر که سری بسر نهد یارش

گو بجان سر او نگهدارش

هر که چون بلبل است طالب گل

جای بر دیدگان دهد خارش

هندوئی کاو فتاده در آتش

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۳

 

چشم مهجور کی بود خوابش

که بر آبست صبر و پایابش

حاش لله اگر بیارامد

آنکه کشتی شکسته سیلابش

نبودش اشتیاق آب بسر

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۶

 

دل نمک سود لعل خندانش

جان بر آتش زآب دندانش

نوک پیکانت ار خورد طفلی

چه تمتع زشیر پستانش

هر که دارد چنین گلی رعنا

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode