گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۵ - آیین نصیری

 

که نر و ماده هر یکی ده سیر

پخته سازد برنج بهر فقیر

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۵ - آیین نصیری

 

تنگ بر اهلبیت خویش مگیر

که عیالت گرسنه باد و تو سیر

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۵ - آیین نصیری

 

ویژه چون خانه شد تهی از غیر

شر در آنجا مسلط است بخیر

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۵ - آیین نصیری

 

تا نبودی تو گردگار قدیر

کرد پستان مادرت پر شیر

ادیب الممالک
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۵ - مکتوب منظوم

 

گرچه هستم از او کمی دلگیر

عرضِ اخلاصِ کن ز من به امیر

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۹ - شیر و موش

 

خامساً خلق را حقیر مگیر

که گهی سودها بَری ز حقیر

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۹ - شیر و موش

 

در جهان موشکِ ضعیفِ حقیر

می‌شود مایۀ خلاصی شیر

ایرج میرزا
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - در نصیحت

 

گر نبخشیدی این عمل تأثیر

فرق کردی طریقهٔ تقریر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷ - صف زندان نمرهٔ یک

 

تنگ و تاریک و سهمناک و قعیر

در و دیوارها سیاه چو قیر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۰ - حکایت حاج واعظ قزوینی

 

سوی سرچشمه‌ ره گرفت فقیر

خونیانش گرفته در دم تیر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۶ - غزل مرادف

 

ناشده گرم خواب‌، چشم حقیر

باز برشد زکام خفته نفیر

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲۲
۲۳
۲۴
۲۵
۲۶
sunny dark_mode