×
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۱ - نیرنگ رفیق طرار در دیدن روی زن یار
دست خود راکشید کدبانو
به ادب گفتن با زن جادو
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۵ - حکمت
چون نیامد خبر ز جانب شو
زن یقین کرد گفتهٔ یارو
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۳ - سیل در اصفهان
سیل را دیدم از پل خواجو
چین فکنده ز خشم بر ابرو
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۹ - در ریاست سرپاس مختاری
« کُلَه پهلوی» ز کهنه و نو
شد به دست پلیس شهر چپو
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۳ - در صفت زن خوب
شوهری زشت و ابله و بدخو
با زنان بلایه همزانو
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۵ - در طبیعت زن
زن بود چون پیاز تو در تو
کس ندارد خبر ز باطن او