×
اوحدی » جام جم » بخش ۳۱ - در شرف بنیت انسان به صورت و معنی بر دیگر مخلوقات
جان جهان را بگشت و لنک نشد
وز حضور سپهر تنگ نشد
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۰
بلبل جان چو ساکن تن شد
مجلس کاینات گلشن شد
آفتاب وجوب رو بنمود
شب امکان چون روز روشن شد
گنج اسما نثار ما فرمود
[...]
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۵۱ - در خاتمهٔ کتاب گوید
قلمم میل چشم دشمن شد
لیک ازو چشم دوست روشن شد
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷ - تصویرپردازی خیالی از مردی شکمباره به عنوان تمهیدی برای مدح اسلام خان و توصیف سفره نعم او
ابر دستش چو سایه افکن شد
بس که بالید دانه، خرمن شد
بلند اقبال » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱
بر خلیل آتش از توگلشن شد
چشم یعقوب از تو روشن شد
به امید تو هر که تخمی کشت
سبز شد خوشه کرد وخرمن شد
با کم از تیغ عالمی نبود
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » قصاید » شمارهٔ ۱۱
باغ چون مسند سلیمان شد
سبزه چون خط سبز جانان شد
برد اطراف بود درد شجر
از نسیم بهار درمان شد
نفحه باد روح حیوانی
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۷ - شمهای از تاریخ خراسان
آذرآبادگان مزیّن شد
در وی آذرگشسب روشن شد