گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۳ - مدح سلطان مسعود

 

منهزم گشته هر چه بود سپاه

منهدم گشته بوته پیکار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۳ - مدح سلطان مسعود

 

وان تف تابدار در کوشش

نصرت و فتح را گرفته عیار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۳ - مدح سلطان مسعود

 

در پس این به چند روز کنند

تیغ او کوه و دشت را گلزار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۳ - مدح سلطان مسعود

 

پشت شاهان شود خمیده چو شاخ

دل رایان شود کفیده چو نار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۳ - مدح سلطان مسعود

 

باز در حمله گرز مسعودی

بر کشد سر به زخم همچون مار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۳ - مدح سلطان مسعود

 

بر شود گرد تیره از هر کوه

در شود خون تازه از هر غار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۳ - مدح سلطان مسعود

 

باز پنهان کند به گرد و به خون

کافری در همه بلاد و دیار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۳ - مدح سلطان مسعود

 

سطوت آن عقاب عمر شکر

ضربت آن نهنگ جان اوبار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۳ - مدح سلطان مسعود

 

شود از تیغ ابر پیکر او

تربت گنگبار دریا بار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۳ - مدح سلطان مسعود

 

مرکبش را چه آب گیر و چه بحر

خنجرش را چه یک تن و چه هزار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۳ - مدح سلطان مسعود

 

ای به روی آفتاب ملک افروز

وی برای آسمان ملک نگار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۳ - مدح سلطان مسعود

 

کرد از همت تو گردون فخر

همت تو کند ز گردون عار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۳ - مدح سلطان مسعود

 

رتبت تو که مرکز ملک است

برتر آمد ز گنبد دوار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۳ - مدح سلطان مسعود

 

در بزرگی تو سپهر محیط

کمتر آمد ز نقطه پرگار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۳ - مدح سلطان مسعود

 

صورتی کرد چرخ کلک تو را

تیر گفتار و مشتری دیدار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۳ - مدح سلطان مسعود

 

ساز او از قضا جهان ایمن

امر او در جهان قضا رفتار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۳ - مدح سلطان مسعود

 

عدل را ملک تو پناه و ملاذ

ملک را عدل تو شعار و دثار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۳ - مدح سلطان مسعود

 

عدل معشوق ملک تست به مهر

ملک عدل تو را گرفته کنار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۳ - مدح سلطان مسعود

 

طبع پهن تو بحر گوهر موج

دست راد تو ابر لؤلؤ بار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۳ - مدح سلطان مسعود

 

خورد زنهار جود تو بر گنج

داد رای تو خلق را زنهار

مسعود سعد سلمان
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode