حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۲۱ - اظهار بندگی کردن شاعر در پیشگاه شاه
تا ز خود پاک وا نپردازند
مهره نرد خویش چون بازند؟
اوحدی » جام جم » بخش ۳۰ - در خواص نفس قدسی و دلایل حرکات و علامات اجزای بدن
سر بسر واقفان این رازند
گوش کن تا چه پرده میسازند؟
اوحدی » جام جم » بخش ۴۱ - در ترتیب منزل و اساس آن
پادشاهان که گنج پردازند
رسم باشد که شهر و ده سازند
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۵ - تحقیق
در هیولا و اصل انبازند
آن ز صورت بود که ممتازند
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب دوم » فصل اول » بخش ۸ - حکایت
شعر خود چیست تا بدان نازند
یا از او گردنی برافرازند
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۶
عاشقانی که عشق می بازند
عاشقانه به عشق می نازند
مطربانه چو در طرب آیند
ساز ما را به لطف بنوازند
زده دستی به دامن معشوق
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۸۱ - در بیان آنکه مراد به انسان کمل افراد انسان است نه اناسی حیوانی که اولئک کالانعام بل هم اضل در شأن ایشان است
صد کرامت به نام او سازند
تا سلیمی به دامش اندازند
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۰۸ - در بیان آنکه ارباب عزلت و اصحاب خلوت بر سه طبقه اند طبقه اول آنکه نیت ایشان در عزلت و خلوت اجتناب از شر انام و اتقا از ضر خواص و عوام باشد
گاه هم پنجه ددت سازند
گاه در دام دیوت اندازند
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۱۵ - حکایت غازان که از برای یک توبره کاه آتش در خرمن ظالمی انداخت و از پرتو آن عالمی را روشن ساخت
جا به بالای خرمنش سازند
واندر آن خرمن آتش اندازند
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۲۴ - جستن کبوتر شاه بر درویش و نامه نوشتن به بال او
هر گروهی نشانهای سازند
تیر خود بر نشانه اندازند
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۲۵ - رفتن شاهزاده به میدان
گفت زان رو نشانهای سازند
تیر خود بر نشانه اندازند
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۲۸ - جواب دادن کمان به تیر و صلح کردن
اهل عالم تو را از آن سازند
که بگیرند و دورت اندازند
وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » مثنویات » در گله گزاری و ستایش
زند راگر به لطف بنوازند
حکم فرمای مصحفش سازند
حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۲۵
باطل و حق او جدا سازند
طیّبش از خبیث پردازند
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۰ - در مذمت سرکشی و عیبجویی
هرچه رابشنوند رد سازند
هرچه بدهی ز کف بیندازند