×
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰
گر نقاب از دورخ براندازد
عالم از عافیت بپردازد
عرصه روزگار تنک آید
باره ی حسن اگر برون تازد
بفلک بر، زنور عارض او
[...]
کمالالدین اسماعیل » مثنویات » شمارهٔ ۲ - و قال ایضاً فی هجو شهاب الدّین عمر اللنبانی (مثنوی)
دست شوم ار بتیغ دریا زد
مغز او از گهر بپردازد
نجمالدین رازی » مجموعهٔ اشعار » سایر اشعار » شمارهٔ ۳۳
هر که را همچو شاه بنوازد
چون پیاده به طرح بندازد
عراقی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ (که همه اوست هر چه هست یقین - جان و جانان و دلبر و دل و دین)
بیدلی را، که عشق بنوازد
جان او جلوهگاه خود سازد
دل او را ز غم به جان آرد
تن او را ز غصه بگدازد
به خودش آنچنان کند مشغول
[...]
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۱
هر که بیهوده گردن افرازد
خویشتن را به گردن اندازد
سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱
و آن که را پادشه بیندازد
کسش از خیلخانه ننوازد
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۴۲ - در بیان آنکه مولانا قدسنا اللّه بسره العزیز چون بولد عنایت داشت پیوسته بتعظیم اولیاء ترغیبش دادی
بحر او قطره را گهر سازد
زر کند خاک را چو بگدازد
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۴۷ - در بیان این حدیث که اشدالبلاء علی الانبیاء ثم علی الاولیاء الاقرب فالاقرب
کاین بسوزد ترا و آن سازد
آنت برگیرد اینت اندازد
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۴
گر مرا دل نواز بنوازد
رایتِ دولتم برافرازد
خود دگر بار از آن همی ترسم
که به دیدار ما نپردازد
راستی را بر آفتابِ سپهر
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۲۷ - در جلوات حال شخص بعد از ولادت
سالها کار این و آن سازد
که زمانی به خود نپردازد
اوحدی » جام جم » بخش ۳۰ - در خواص نفس قدسی و دلایل حرکات و علامات اجزای بدن
او چه شایستهٔ خودت سازد
نور او عکس بر تو اندازد